سامیار سامیار ، تا این لحظه: 10 سال و 14 روز سن داره

سامیارفتحی

ادامه سفر

خلاصه بسرم مامان عشرت اینا هم اومدن خبر خاله ناهید هم بود تو كاراى جالبى میكردى خاله سر تورو میذاشت رو بالشت و تو میخواستى بلند شى همه ذوق میكردن خودت هم ذوق مىیردى و دیگه بهت بكم بابا درویش پنكه اویزون کرد تو بهار خواب وقتى روشن میكردیم تو دست و با میزدى ذوق میكردى كلى واسه كارات میخندیدیم عزیزم تو اینقدر ماشااله زود بزگ و جون گرفتى كه دیگه تنهایى رو حس میكنى دوست دارى مامان همش  بشینه باهات حرف بزنه تو بخندى عشق مامانى  عمرمى .دوست دارم  عزیم دیگه بگم واست دایى منصور یه روزه اومد و رفت دایی یاسر با خاله نجمه اومدن تورو همش ناز میدادن تو هم ذوق میكردى كلى ازت عكس گرفتم          ...
28 مرداد 1393

سفر خبر

سلام عشق مامان بابا ببخش با تاخىر امدم اخه از 7مرداد رفته بودىم خبر بىش مامان طلعت و بابا دروىش 2هفته اونحا بودىم حسابى واسه تو و من خوش گذشت اخه مامان بابا خیلی تورو تحوىل مىگرفتن هوا عالى بود بابا دروىش اصلادوست نداشت تو برى همش میگفت سامیار آبادیه ولى دیگه باید میومدیم اخه تو واكسن 4ماهكى داشتى گل پسرم تاج سرم اینم عکسایی که انداختم از شما وبابا درویش ...
28 مرداد 1393

سرچشمه

پسر گلم 26 تیر ماه 93  و رفتیم سرچشمه خونه عمه جون خیلی خوش گذشت باهم رفتیم پارک کلی خوش گذشت و باد شدید میومد وشماتوبغل عمه خواب رفتی وماهم کلی تاب بازی کردیم به یاد قدیما که واست عکس میذارم وبر اینمامان عشرت و بابا اکبر وعموها هم اومدن و تورو کلی تحویل میگرفتن خلاصه حسابی به عمه زحمت دادیم  اینم عکس         اینم چندتا عکس که رفته بودیم سرچشمه خونه عمه جونت ...
2 مرداد 1393

خاله ها

سلام پسر خوشمله  ببخش که دیربه دیر واست مینویسم اخه همش با تو وروچک مشغولم بذار واست بگم خاله ها اومدنو کلی واسه تو سوغاتیهای خوشکل اوردن دستشون  درد نکنه خیلی این چند روز خوش گذشتار  رراستی من همیشه شمارو تو اتاق حم موم میدادم تو این 2ماه ولی خاله نجمه اولین بار شمارو تو حمام حموم داد کلی کیف کردی انگاری خوشت میاد و خلاصه خاله ها رفتن من و تو تنها شدیم و خاله ناهید کلی باهات عکس انداخت که واست میزارم عشقم
2 مرداد 1393
1